دفتر یادداشت

ساخت وبلاگ
درياچه اروميه درياچه اي اكنون تصاوير جان دادنش در حال پخش است و از آن درياچه بزرگ تنها كويري از نمك به جامانده است روزگاري محل تفريح و خوشگذراني و شايد باعث مزاحمت بسياري بود. زماني كه براي گذر از درياچه مي­بايست گاهي ساعتها در نوبت كشتي هاي خودروبر ميمانديم. زماني كه قبل از رفتن به اروميه بايد در ميدان راه آهن تبريز تابلو چراغ سبز يا قرمز وضعيت جوي دريا را چك ميكرديم كه خداي نكرده به خاطر مواج بودن دريا كشتي ها متوقف نشده باشند. زماني كه بايد نيم ساعت داخل آب راه ميرفتيم تا به اسكله رها شده در وسط دريا ميرسيديم. زماني كه وقتي پدر بزرگهايمان پا درد داشتند و ميگفتند ما را به كنار دريا ببريد تا در گل دريا بخوابيم و بدن دردمان بهبود يابد. ياد آخرين سال زندگي آقا كه با سرطان بدنش در گل ساحل درياچه دراز كشيده بود و به اميد تسكين دردهايش بود. ياد آقاجان كه خيلي نميخواست در آب جلوتر برود چون براي برگشت ميترسيد كه خسته شود و ما كودكان و جوانان رفتيم و رفتيم تا به اسكله وسط آب رسيديم و بزرگترها از اسكله بالا رفتند و ما در حيرت غظمت اين سازه مانده بوديم. زماني كه به دليل نمك بالاي درياچه شنا بلد بوديم يا نه، معلق در آب دريا ميمانديم و مغرور به خود كه داريم شنا ميكنيم. و خيار هايي كه براي رفع سوزش چشم ناشي از شوري نمك درياچه با خود ميبرديم...و حالا كه كنار درياچه كه چه بگويم كوير كه ميرويم تنها نمك سفيد ميبينيم كه تازه نم هست و باد نميتواند حركتش دهند. اين نم بودن كه رفع شد آن موقع است كه نسيم نمك بار هم به صورتمان خواهد خورد. داستان غريبيست. نسلي هستيم كه مرگ يك درياچه را در 15 سال به چشم خود ديديم. دليل مشخص نيست. مسئول مشخص نيست. راه حل وجود ندارد. رويا از بين رفته است. و ما مانده اي دفتر یادداشت...
ما را در سایت دفتر یادداشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1vahidrashahid بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 23:22